هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و فلسفی به بیان حالات درونی شاعر میپردازد که میان عشق، رنج، تسلیم و جستجوی معنا در نوسان است. شاعر از ضعف خود، بیقراری روح، و تلاش برای یافتن آرامش در سجود و عشق الهی سخن میگوید. تصاویری مانند موج غبار، آوارگی، و شکستن بن موها نشاندهندهی آشفتگی درونی اوست، اما در عین حال، تأکید بر تسلیم و عشق به عنوان راه نجات دیده میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک بالاتری از زندگی و تفکر انتزاعی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۷۷
فسردن نیست ممکن دست بردارد ز پهلویم
رگ خواب است چون مخمل ز غفلت هر سر مویم
به رنگ پرتو خورشید عالم را به زرگیرم
اگر میل پر افشانی نماید رنگ از رویم
ورقگردانده است از معنی تحقیق لفظ من
- بیاض نسخهٔ عبرت مراد چشم آهویم
من و نشو و نمای سرکشی حاشا معاذالله
نهال جادهام یک سجدهٔ هموار میرویم
زبان لاف هم در مفلسیها بسته میگردد
تهی دستی درین ویرانه کرد آخر دعاگویم
درین گلشن بغیر از انفعالم نیست سامانی
گل چشمم همین عیبیست گر رنگست و گر بویم
به خواب نیستی موج دگر میزد غبار من
به این آوارگی یا ربکهگردانید پهلویم
ندارد چاره از دریا شکافی طالب گوهر
دلیگمکردهام در عالم اسباب و میجویم
ز طاق چین ابروی که افتادم نمیدانم
که گل کردهست هر چینی شکست از هر بن مویم
ضعیفی ننگ تغییر وفایم بر نمیدارد
چو نقش جبههٔ خود با دو عالم سجده یکرویم
بضاعت نیست جزتسلیم در بار نیاز من
محبت کرد ایجاد از خمیدنهای ابرویم
مرا سنجیدگی ایمن ز تشویق هوس دارد
زدام بال و پر فارغ چو شاهین ترازویم
ز افسون شرر پروازی من ناله درگیرد
زبان شمعم و حرف پر پروانه میگویم
ضعیفم آنقدربیدلکه با صد شعله بیتابی
نچیند تا ابد دامن شکست رنگ در رویم
رگ خواب است چون مخمل ز غفلت هر سر مویم
به رنگ پرتو خورشید عالم را به زرگیرم
اگر میل پر افشانی نماید رنگ از رویم
ورقگردانده است از معنی تحقیق لفظ من
- بیاض نسخهٔ عبرت مراد چشم آهویم
من و نشو و نمای سرکشی حاشا معاذالله
نهال جادهام یک سجدهٔ هموار میرویم
زبان لاف هم در مفلسیها بسته میگردد
تهی دستی درین ویرانه کرد آخر دعاگویم
درین گلشن بغیر از انفعالم نیست سامانی
گل چشمم همین عیبیست گر رنگست و گر بویم
به خواب نیستی موج دگر میزد غبار من
به این آوارگی یا ربکهگردانید پهلویم
ندارد چاره از دریا شکافی طالب گوهر
دلیگمکردهام در عالم اسباب و میجویم
ز طاق چین ابروی که افتادم نمیدانم
که گل کردهست هر چینی شکست از هر بن مویم
ضعیفی ننگ تغییر وفایم بر نمیدارد
چو نقش جبههٔ خود با دو عالم سجده یکرویم
بضاعت نیست جزتسلیم در بار نیاز من
محبت کرد ایجاد از خمیدنهای ابرویم
مرا سنجیدگی ایمن ز تشویق هوس دارد
زدام بال و پر فارغ چو شاهین ترازویم
ز افسون شرر پروازی من ناله درگیرد
زبان شمعم و حرف پر پروانه میگویم
ضعیفم آنقدربیدلکه با صد شعله بیتابی
نچیند تا ابد دامن شکست رنگ در رویم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.