هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به مفاهیمی مانند صفای دل، حقیقت وجود، ناپایداری زندگی، و رهایی از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر از استعاره‌هایی مانند چراغ، آیینه، حباب، و خورشید برای بیان مفاهیم عمیق استفاده کرده و بر اهمیت خودشناسی و دوری از غرور تأکید دارد.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به تجربه و شناخت کافی از زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۹۰

صفای دل به چراغ بقا دهد روغن
نفس نلغزد از آیینه تا بود روشن

گواه پستی فطرت عروج دعوتهاست
سخن بلند بودتا بلند نیست سخن

به غیر هیچ نمی‌زاید از خیالاتت
به باد چند شوی چو حباب آبستن

لباس وهم نیرزد به خجلت تغییر
مباش زنده به رنگی‌که بایدت مردن

شکست جسم همان فتح باب آگاهیست
گشاد چشم حباب‌ست چاک پیراهن

چه ممکن است نبالد غرور دل زنفس
به موج می‌دمد از شیشه هم رگ گردن

کراست جرأت رفتار در ادبگه عجز
مگر به رنگ دهد باغبان گردیدن

کمال عرض تجرد ضعیفی است اینجا
به سعی رشته زند موج چشمهٔ سوزن

کجاست نفی و چه اثبات جز فضولی وهم
پری پریست تو مینای خود عبث مشکن

هزار انجم اگر آورد فلک‌، فلک است
ز بخیه تازه نخواهد شد این لباس‌ کهن

فروغ خانهٔ خورشید اگر نمایان نیست
عبث زدیدهٔ خفاش وامکن روزن

به قسمت ازلی‌گر دلت شود قانع
بس است لقمهٔ‌بیدرد سرزبان به‌ دهن

به یک دو دم چه تعلق‌،‌کدام آزادی
به زبرخاک به صحرا وخانه آتش زن

مقیم الفت‌کنج دلیم لیک چه سود
که درپی تو ز ما پیش رفته است وطن

به پنبه زاری اگر راه برده‌ای دریاب
که زیر خاک چه مقدار ریخته است ‌کفن

چو لاله از دل افسرده تا به‌کی بیدل
چراغ کشته توان داشت در ته دامن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.