هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از جفاهای معشوق و تأثیرات آن بر زندگی خود مینالد، اما در عین حال، معشوق را منبع آرامش و شادی خود میداند. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و وابستگی شدیدش به او سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۲۲
ای شُده از جَفایِ تو جانِبِ چَرخْ دودِ من
جور مَکُن که بِشْنَود شاد شود حَسودِ من
بیش مَکُن تو دود را شاد مَکُن حَسود را
وَهْ که چه شاد میشود از تَلَفِ وجودِ من
تَلْخ مَکُن امیدِ من ای شِکَرِ سپیدِ من
تا نَدَرَم زِ دستِ تو پیرهَنِ کَبودِ من
دِلْبَر و یار من تویی رونَقِ کارِ من تویی
باغ و بهارِ من تویی بَهرِ تو بودْ بودِ من
خوابِ شَبَم رُبودهیی مونِسِ من تو بودهیی
دَردْ تواَم نِمودهیی غیرِ تو نیست سودِ من
جانِ من و جهانِ من زُهره آسْمانِ من
آتشِ تو نشانِ من در دلِ هَمچو عودِ من
جسم نبود و جان بُدَم با تو بر آسْمان بُدَم
هیچ نبود در میان گفتِ من و شُنودِ من
جور مَکُن که بِشْنَود شاد شود حَسودِ من
بیش مَکُن تو دود را شاد مَکُن حَسود را
وَهْ که چه شاد میشود از تَلَفِ وجودِ من
تَلْخ مَکُن امیدِ من ای شِکَرِ سپیدِ من
تا نَدَرَم زِ دستِ تو پیرهَنِ کَبودِ من
دِلْبَر و یار من تویی رونَقِ کارِ من تویی
باغ و بهارِ من تویی بَهرِ تو بودْ بودِ من
خوابِ شَبَم رُبودهیی مونِسِ من تو بودهیی
دَردْ تواَم نِمودهیی غیرِ تو نیست سودِ من
جانِ من و جهانِ من زُهره آسْمانِ من
آتشِ تو نشانِ من در دلِ هَمچو عودِ من
جسم نبود و جان بُدَم با تو بر آسْمان بُدَم
هیچ نبود در میان گفتِ من و شُنودِ من
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
۱۶۲۰
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.