هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق، خرد، و معنویت سخن می‌گوید. او از خداوند می‌خواهد که عشق را در وجودش جاری کند، خرد را به خدمت بگیرد، و از دنیای مادی فراتر رود. شاعر به دنبال رسیدن به حقیقت و وحدت با هستی است و از مفاهیمی مانند عشق الهی، رهایی از دام‌های دنیوی، و رسیدن به آرامش روحی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و پیچیده‌ی موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۲۱

آبِ حَیاتِ عشق را در رَگِ ما رَوانه کُن
آینۀ صَبوح را تَرجمۀ شَبانه کُن

ای پدرِ نِشاطِ نو بر رَگِ جان ما بُرو
جامِ فَلَک نَمایْ شو وَزْ دو جهانْ کَرانه کُن

ای خِرَدَم شکارِ تو تیر زدن شِعارِ تو
شَستِ دِلَم به دست کُن جانِ مرا نشانه کُن

گَر عَسَسِ خِرَد تو را مَنْع کُند ازین رَوِش
حیله کُن و ازو بِجِه دَفْع دِهَش بَهانه کُن

در مَثَل است کَاشْقَران دور بُوَند از کَرَم
زَ اشْقَرِ میْ کَرَم نِگَر با هَمِگان فَسانه کُن

ای کِه زِ لَعْبِ اخْتَران مات و پیاده گشته‌یی
اسپ گُزین فُروز رُخ جانِبِ شَهْ دَوانه کُن

خیز کُلاهِ کَژْ بِنِه وَزْ همه دام‌ها بِجِه
بر رُخِ روحْ بوسه دِهْ زُلفِ نَشاطْ شانه کُن

خیز بر آسْمان بَرآ با مَلَکان شو آشنا
مَقْعَدِ صِدْقْ اَنْدَرآ خِدمَتِ آن سِتانه کُن

چون که خیالِ خوبِ او خانه گرفت در دِلَت
چون تو خیال گشته‌یی در دل و عقلْ خانه کُن

هست دو طَشَت در یکی آتش و آن دِگَر زِ زَر
آتشْ اختیار کُن دست دَران میانه کُن

شو چو کَلیم هین نَظَر تا نکُنی به طَشْتِ زَر
آتشْ گیر در دَهان لبْ وَطَنِ زَبانه کُن

حملۀ شیرْ یاسه کُن کَلّۀ خَصمْ خاصه کُن
جُرعۀ خون خَصْم را نامْ میِ مُغانه کُن

کارِ تو است ساقیا دَفْعِ دویی بیا بیا
دِهْ به کَفَم یگانه‌یی تَفرقه را یگانه کُن

شش جِهَت است این وَطَن قبله دَرو یکی مَجو
بی‌وَطَنی‌‌ست قبله‌گَهْ در عَدَمْ آشیانه کُن

کُهنه گَر است این زمان عُمرِ اَبَد مَجو در آن
مَرتَعِ عُمرِ خُلْد را خارجِ این زَمانه کُن

ای تو چو خوشه جانِ تو گندم و کاهْ قالَبَت
گَر نه خَری چه کَهْ خوری؟ رویْ به مَغز و دانه کُن

هست زبانْ بُرونِ دَر حَلْقۀ دَر چه می‌شوی
دَر بِشِکَن به جانِ تو سویِ رَوانْ رَوانه کُن
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.