هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی از بیدل دهلوی، به جستجوی معنا در دل و جهان می‌پردازد. شاعر از عشق، درد، جستجوی حقیقت، و رهایی از تعلقات مادی سخن می‌گوید. او از نشانه‌های مختلف مانند دل، اشک، آتش، و طبیعت برای بیان مفاهیم عمیق استفاده می‌کند و مخاطب را به تفکر و درون‌نگری دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و نمادین نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی برای درک بهتر دارند.

غزل شمارهٔ ۲۴۹۲

از دیده سراغ دل دیوانه طلب کن
نقش قدم نشئه ز پیمانه طلب کن

از پهلوی دل شعله خرامند نفسها
ای اشک تو هم آتش از این خانه طلب کن

دل‌ها همه خلوتکدهٔ جلوهٔ نازند
از هر صدف آن گوهر یکدانه طلب کن

توفانکدهٔ جوش محیط است سرابت
از لفظ خود آن معنی بیگانه طلب‌ کن

ای الفت آبادی موهوم حجابت
آن‌ گنج نهان نیست تو ویرانه طلب کن

عمری‌ست به یادش همه تن یک دل چاکیم
چون صبح ز آیینهٔ ما شانه طلب کن

افسون روانی بلد جرأت ما نیست
اشکیم ز ما لغزش مستانه طلب کن

سر جوش تماشاکدهٔ محفل رنگیم
ما را ز همین شیشه و پیمانه طلب ‌کن

عالم همه در پرتو یک شمع نهانست
این سرمه ز خاکستر پروانه طلب ‌کن

مردی ز سر و برک غرور است بریدن
گر اره شوی ریزش دندانه طلب کن

بی‌کسب قناعت نتوان یافت دل جمع
از بستن منقار طلب‌، دانه طلب‌ کن

تا مرگ فسون من و ما مفت شنیدن
تا خواب ز خویشت برد افسانه طلب‌ کن

تهمت قفس الفت وهمی‌ست دل ما
این شیشه هم از طاق پریخانه طلب‌کن

بیدل رقم صفحهٔ ما بیخبریهاست
رو سر خط تحقیق ز فرزانه طلب‌کن
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.