هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات عمیق و مضامینی مانند عشق، رنج، تنهایی، جستجوی معنا و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از فراق، اضطراب، و تلاش برای رهایی از قیدوبندهای زندگی می‌نالد و به مفاهیمی مانند عدم، تغییر و جستجوی هویت اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تنهایی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۱۵

جانکنیها چیده هستی تا عدم بنیاد من
بیستون زار است هر جا می‌رسد فرهاد من

اضطرابم درکمین وعدهٔ فردا گداخت
دانه افکنده‌ست بیرون قفس صیاد من

نقش تصویرم قبول رنگ جمعیت نداشت
خامه بست از موی مجنون صنعت بهزاد من

سیلیی‌گر می‌کند باگردش رنگم طرف
صدگلستان بهله می‌پوشدکف استاد من

قلقل مینای دل یارب صفیر یادکیست
رنگهای رفته بر می‌گردد از فریاد من

از مقیمان تغافلخانهٔ ناز توام
روزگاری شدکه یادم رفته است از یاد من

دود شمعم فطرت آشوب دماغ‌کس مباد
خواب پر دور اوفتاد از سایهٔ شمشاد من

بر نفس تا چند باید چیدنم خشت ثبات
کاه دیوار عدم صرفست در ‌بنیاد من

آه نگذشتم ز نیرنگ تعلق زار جسم
شدگره درکوچهٔ نی نالهٔ آزاد من

عرض جوهر شد حجاب معنی اگاهی‌ام
دیده در مژگان نهفت آیینهٔ فولادمن

جز عرق چیزی نگردد حاصل ازکسب‌کمال
خاک بودم آب‌ گشتم اینک استعداد من

جور گردون بیدل از دست ضعیفی می‌کشم
نالهٔ نگذشته بر لب از که خواهد داد من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.