هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی عرفانی و پر از استعاره، به موضوعاتی مانند انجمن (جمع)، خلوت، عرفان، و جنون میپردازد. شاعر از تضاد بین خلوت و جمع، ظاهر و باطن، و هستی و عدم سخن میگوید و با تصاویر شاعرانه مانند شمع، سایه، و پری، فضایی رمزآلود و عمیق خلق میکند.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان شعری سنگین، فهم آن را برای مخاطبان جوانتر دشوار میکند.
غزل شمارهٔ ۲۵۱۴
گلفزوش از پرتو شمع من است این انجمن
رنگ میبالید تاگردید رنگین انجمن
عارف از سیرگریبان دهر را دل میکند
میشود خلوت به حکم چشم حق بین انجمن
عالمی رفت از خود و برخاست آشوب جنون
سایهٔ بال پری کردهست سنگین انجمن
بینشان شوقی که نیرنگش برون است از حساب
با فقیران خلوت است و با سلاطین انجمن
گوشهای میخواستم زین دشت بیتابی غبار
مشورت از هرکه جستمگفت: برچین انجمن
گر خورد بر گوشت آواز سپند از مجمری
در وداع وهم دارد رقص تحسین انجمن
ناکجا با هرجنون طبعی طرف باید شدن .
لب بهم بند وتهیکن ازسخن چین انجمن
زین علایق هیچ چیزت خار دامنگیر نیست
گر تو میخیزی نمیگردد شلایین انجمن
خود گدازی مطلبی چون شمع انشا کردهایم
مصرع ما را ندارد تاب تضمین انجمن
ما حریفان جهدها داربم و تنها میرویم
ازگرو تازیست در هر خانهای زین انجمن
برخود از غوغا نمیچید اینقدر سامان ناز
یاد اگر میکرد از یاران پیشین انجمن
ظاهر و باطن چه دارد غیر هستی و عدم
آن تغافل این نگاه، آن خلوت و این انجمن
بیدل اینجا تر زبانان مایهٔ درد سرند
شمع گر خاموش گردد گوید آمین انجمن
رنگ میبالید تاگردید رنگین انجمن
عارف از سیرگریبان دهر را دل میکند
میشود خلوت به حکم چشم حق بین انجمن
عالمی رفت از خود و برخاست آشوب جنون
سایهٔ بال پری کردهست سنگین انجمن
بینشان شوقی که نیرنگش برون است از حساب
با فقیران خلوت است و با سلاطین انجمن
گوشهای میخواستم زین دشت بیتابی غبار
مشورت از هرکه جستمگفت: برچین انجمن
گر خورد بر گوشت آواز سپند از مجمری
در وداع وهم دارد رقص تحسین انجمن
ناکجا با هرجنون طبعی طرف باید شدن .
لب بهم بند وتهیکن ازسخن چین انجمن
زین علایق هیچ چیزت خار دامنگیر نیست
گر تو میخیزی نمیگردد شلایین انجمن
خود گدازی مطلبی چون شمع انشا کردهایم
مصرع ما را ندارد تاب تضمین انجمن
ما حریفان جهدها داربم و تنها میرویم
ازگرو تازیست در هر خانهای زین انجمن
برخود از غوغا نمیچید اینقدر سامان ناز
یاد اگر میکرد از یاران پیشین انجمن
ظاهر و باطن چه دارد غیر هستی و عدم
آن تغافل این نگاه، آن خلوت و این انجمن
بیدل اینجا تر زبانان مایهٔ درد سرند
شمع گر خاموش گردد گوید آمین انجمن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.