هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر بزرگ فارسی‌زبان، بیانگر مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است. شاعر در این اثر به موضوعاتی مانند فقر و استغنا، عشق و حسرت، گذر زمان و بی‌ثباتی دنیا، و همچنین خودشناسی و عرفان می‌پردازد. او با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های پیچیده، حالات درونی خود و رابطه‌اش با جهان را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بالایی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی سنگین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۴۴

در خور گل‌ کردن فقرست استغنای من
نیست جز دست تهی صفر غرورافزای من

از مراد هر دو عالم بسکه بیرون جسته‌ام
در غبار وحشت دی می‌تپد فردای من

سایهٔ مویی زکلک خود تصورکرد وبس
نقشبند وهم در صنع ضعیفیهای من

ترک دنیا هم دماغ همت من بر نداشت
رنجه‌کرد افشاندن این‌گرد پشت پای من

مشت خاکم لیک در عرض بهار رنگ و بو
عالمی آیینه می‌پردازد از سیمای من

نقش مهرخامشی چون موج برخود می‌تپد
در محیط حسرت طبع سخن پیرای من

پردهٔ ناموس بیرنگی‌ست شوخیهای رنگ
می‌دری جیب پری‌گر بشکنی مینای من

از سبکروحی درون خانه بیرونم ز خوبش
چون نگه در دیده‌ها خالیست از من جای من

اینقدرها لالهٔ گلزار سودای کی‌ام
بی‌چراغان نیست دشت و در ز نقش پای من

عمرها شد حسرتم خون گشتهٔ پابوس اوست
صفحه می‌باید حنایی‌کردن از انشای من

یاد ایامی‌ که از آهنگ زنجیر جنون
کوچهٔ نی بود یکسر جاده در صحرای من

شمع این محفل نی‌ام لیک از هجوم بیخودی
در رکاب رنگ از جا رفته است اجزای من

هیچکس خجلت نقاب ربط‌ کمظرفان مباد
نشئه عمری شد عرق می‌چیند از صهبای من

کرد بیدل سرخون جمعیتم آخر چوشمع
داغ جانکاهی همان ته جرعهٔ مینای من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.