هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند جنون، آزادی، عشق، رنج و حقیقت می‌پردازد. شاعر از دام‌های زندگی، بی‌اختیاری انسان و تلاش برای رهایی سخن می‌گوید. همچنین، به تضاد بین تعلقات دنیوی و بی‌نیازی، و همچنین تأثیر عشق و جنون بر روح انسان اشاره می‌کند. در نهایت، شعر با هشدار دربارهٔ خطرات غرور و هوس پایان می‌یابد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همراه با استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین سنگین مانند مرگ، جنون و رنج، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این متن更适合 افرادی که از بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی بیشتری برخوردارند.

غزل شمارهٔ ۲۵۵۲

ببینم تاکی‌ام آرد جنون زین دامگه بیرون
پری افشانده‌ام در رنگ یعنی می‌تپم در خون

بقدر هستی از بی‌اختیاری ساختم اما
به ذوق دانه و آب از قفس نتوان شدن ممنون

جنون عالم ازگرد سحر بی‌پرده است اینجا
بقدر داغ اختر پنبه سامان می‌کند گردون

تو و من عالمی را از حقیقت بیخبر دارد
زمانی‌گر نفس دزدی عبارت نیست جز مضمون

گشاد دل به آغوش تعلقها نمی‌سازد
چو صحرا وسعتم افکنده است از خانمان بیرون

جهانی را شهید بی‌نیازی کرده‌ام اما
طرب خونی ندارد تاکنم رخت هوس گلگون

چه امکانست سیل مرگ گرد حرص بنشاند
نرفت آخر به زیر خاک هم‌گنج از کف قارون

به خود صد عقده بستم تا به آزادی علم ‌گشتم
به چندین سکته چون نی مصرعی را کرده‌ام موزون

به بزم‌کبریا ما را چه امکانست پیدایی
مثال خاک نتوان دید در آیینهٔ گردون

سواد آگهی ‌گر دیدهٔ هوشت ‌کند روشن
به زیر خیمهٔ لیلی رو از موی سر مجنون

مباش ایمن ز لعل جانگداز گلرخان بیدل
بلای جان بود چون با هم آمیزد می و افیون
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.