۲۵۲ بار خوانده شده
کو عبرت آگهی که به تحقیق راه او
جو شد ز چشم آبلهٔ پا نگاه او
چون شمع قطع ساز نفس مفت بیدلی
کزاشک تیغ آب دهد برق آه او
مأوا کشیدهایم به دشتی که تا ابد
برق آب میخورد ز زبان گیاه او
حیران دستگاه حبابم که بستهاند
نقد محیط در خم ترک کلاه او
دارم به سینه خون شده آهی که همچو صبح
در کوچههای زخم گشودند راه او
بگذار تا به درد تمناش خون کنند
دل قابل وفاست مپرس ازگناه او
ما عاجزان ز کنج خموشیکجا رویم
آسودهایم ناله صفت در پناه او
زبن قامتی که حلقهٔ تسلیم بیخودیست
دامی فکندهایم به راه نگاه او
آهسته رو که بر دل موری اگر خوری
گردی غبار خاطر خال سیاه او
چندانکه میشود نظر همتت بلند
دارد عروج آینهٔ بارگاه او
گر تار و پودکارگه عشق پروری
جز پنبهزار وهم کتان نیست ماه او
بیدل اگر به عشقکند دعوی وفا
غیر از شکست رنگ چه باشد گواه او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
جو شد ز چشم آبلهٔ پا نگاه او
چون شمع قطع ساز نفس مفت بیدلی
کزاشک تیغ آب دهد برق آه او
مأوا کشیدهایم به دشتی که تا ابد
برق آب میخورد ز زبان گیاه او
حیران دستگاه حبابم که بستهاند
نقد محیط در خم ترک کلاه او
دارم به سینه خون شده آهی که همچو صبح
در کوچههای زخم گشودند راه او
بگذار تا به درد تمناش خون کنند
دل قابل وفاست مپرس ازگناه او
ما عاجزان ز کنج خموشیکجا رویم
آسودهایم ناله صفت در پناه او
زبن قامتی که حلقهٔ تسلیم بیخودیست
دامی فکندهایم به راه نگاه او
آهسته رو که بر دل موری اگر خوری
گردی غبار خاطر خال سیاه او
چندانکه میشود نظر همتت بلند
دارد عروج آینهٔ بارگاه او
گر تار و پودکارگه عشق پروری
جز پنبهزار وهم کتان نیست ماه او
بیدل اگر به عشقکند دعوی وفا
غیر از شکست رنگ چه باشد گواه او
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.