هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از شرم و شور عشق، دوری و نزدیکی به معشوق، و تلاش‌های بی‌وقفه‌اش برای رسیدن به او صحبت می‌کند. شاعر از معشوق به عنوان مرکز عالم و آرامش‌بخش خود یاد می‌کند و از او می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۴۲

چهره شَرمگینِ تو بِسْتَد شَرمْگانِ من
شورِ تو کرد عاقِبَت فِتْنه و شَر مَکانِ من

مَهْ که نشانده تو است لابه کُنان به پیشِ تو
پیشِ خودم نِشان دَمی ای شَهِ خوش نشانِ من

در رَهِ تو کَمین خَسَم از رَهِ دور می‌رَسَم
ای دلِ من به دستِ تو بِشْنو داستانِ من

گِردِ فَلَک‌ هَمی‌دَوَم پُرّ و تَهی‌ هَمی‌شَوَم
زان که قَرار بُرده‌یی ای دل و جانْ زِ جانِ من

گِردِ تو گشتَمی ولی گِرد کجاست مَر تو را؟
گِردِ دَرِ تو می‌دَوَم ای دَرِ تو اَمانِ من

عشقْ بُرید نافِ من بر تو بُوَد طَوافِ من
لافِ من و گِزافِ من پیشِ تو تَرجُمانِ من

گَهْ همه لَعْل می‌شَوَم گاهْ چو نَعْل می‌شَوَم
تا کَرَمَت بِگویَدَم باز دَرآ به کانِ من

گفت مرا که چند چند سیر نگشتی از سُخَن؟
زان که سویِ تو می‌رَوَد این سُخَنِ رَوانِ من
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.