هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی به موضوع خودبینی، حیرت و تأمل در هستی می‌پردازد. شاعر از آینه به عنوان نمادی از خودشناسی و حقیقت استفاده می‌کند و به ناتوانی انسان در درک کامل خود و جهان اشاره دارد. او از رنج دل، حرص و طمع، و حیرت در برابر زیبایی و هستی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بالاتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۳۲

خلقی‌ست محو خود به تماشای آینه
من نیز داغم از ید بیضای آینه

بیچاره دل چه خون‌ که ز هستی نمی‌خورد
تنگ است از نفس همه‌جا، جای آینه

در عالمی‌ که حسن ز تمثال ننگ داشت
ما دل‌ گداختیم به سودای آینه

تاکی دل از فضولی حرصت الم‌ کشد
زنگار نیستی مکن ایذای آینه

آنجا که دل طربکدهٔ عرض نازهاست
خوبان چرا کنند تمنای آینه

دل در حضور صافی خود نشئهٔ رساست
حیرت بس است بادهٔ مینای آینه

آفاق شور ظاهر و مظهر گرفته است
کو حیرتی ‌که ‌گرم‌ کند جای آینه

آنجا که صیقل آینه‌دار تغافلست
پیداست تیره‌روزی اجزای آینه

عمری‌ست از امید دلی نقش بسته‌ایم
گر حسن‌ کم نگاه فتد وای آینه

الفت سراغ جلوه به جایی نمی‌رسد
حیرت دویده است به پهنای آینه

از محو جلوه طاقت رفتار برده‌اند
دستی به سر گرفته‌ کف پای آینه

بیدل شویم تا نکشد دامن هوس
خودبینیی که هست در ایمای اینه
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.