هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات عمیق و فلسفی شاعر دربارهٔ هستی، ناامیدی، عشق و جستجوی معنویت سخن می‌گوید. شاعر از دردها و رنج‌های درونی خود می‌گوید و به دنبال پاسخ‌هایی برای پرسش‌های وجودی است. در نهایت، به نوعی تسلیم و پذیرش می‌رسد و از عافیت و آرامش درونی سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و جستجوی معنویت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۶۷

کیستم من نفس سوختهٔ منجمدی
دل خون‌ گشته و گل‌ کرده غبار جسدی

نقش تصویر خیالی ز اثر نومیدم
دعوی‌ام شوخی و مستی و ندارم سندی

وصل جستم دو جهان جلوه دچارم‌ کردند
چه صنمها که ندیدم به ‌سراغ صمدی

هر چه موقوف بیان‌ست شماری دارد
از احد هم نتوان یافت بغیر از عددی

جز خموشی‌ که‌ کس انگشت به‌ حرفش ننهد
سخنی ‌کو که ندارد ز زبان دست ردی

غنچهٔ سر گره وهم تعلق تا چند
ای نسیم دم شمشیر شهادت مددی

عرض هستی‌ست‌ گزندی که علاجش عدم‌ست
نیست امروز به خود بینی ما چشم بدی

موج را عقد گهر کرد به خود پیچیدن
می‌شود ضبط نفس رشتهٔ عمر ابدی

مژدهٔ عافیتی یافتم از کلفت دهر
موی چشم آینه را گشت حضور نمدی

هر کجا بیدل از این باغ نهال‌ست بلند
در هوای قد او ناله کشیده‌ست قدی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.