هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند عشق الهی، خودشناسی، و رهایی از خودپرستی می‌پردازد. شاعر از خرابات (محل عرفانی) و مجنون و لیلی به عنوان نمادهایی برای بیان عشق و فنا در راه حق استفاده می‌کند. همچنین، به نقش شمس تبریزی در هدایت و رهایی اشاره می‌شود.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۵۴

چه دانی تو خَراباتی که هست از شش جِهَت بیرون؟
خَراباتِ قدیم است آن و تو نو آمده اکنون

نباشد مُرغِ خودبین را به باغِ‌ بی‌خودان پَروا
نشُد مَجنونِ آن لیلی به جُز لیلیِّ صد مَجنون

هزاران مَجْلِس است آن سو و این مَجْلِس از آن سوتَر
که این‌ بی‌چون تَر است اَنْدَر میانِ عالَمِ‌ بی‌چون

بِبین جان‌های آن شیران در آن بیشه زَاجَل لَرزان
کَزان شیرِ اَجَل شیران‌ نمی‌میزند اِلّا خون

بَسی سیمُرغِ رَبّانی که تَسْبیحَش اَنَاالْحَق شُد
بِسوزَد پَرّ و بالِ او اگر یک پَر زَنَد آن سون

وزیر و حاجِب و محمود اَیازی را شُده چاکر
که آن جا کو قَدَم دارد بُوَد سَرهایِ َمردانْ دون

تو مَعْذوری در اِنْکارت که آن جا می‌شود حیران
جُنَید و شیخِ بَسطامی شَقیق و کَرخی و ذَاالنّون

اَزیرا راه نَتْوان بُرد سویِ آفتاب ای جان
مَگَر کان آفتاب از خود بَرآیَد سویِ این هامون

مَگَر هم لُطفِ شَمسُ الدّین ِتبریزیْت بِرْهانَد
وَگَرنی این غَزَل می‌خوان و بر خود می‌دَم این افُسون
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.