هوش مصنوعی: این متن شعری است که از رنج و درد خاموشی و ناتوانی در بیان احساسات سخن می‌گوید. شاعر از بیداد خاموشی و ناله‌های درونی خود می‌نالد و به دنبال فریاد زدن در سکوت است. او از جنون و رنج‌های روحی خود می‌گوید و تأکید می‌کند که خاموشی گاه می‌تواند مانند تیشه‌ی فرهاد ویرانگر باشد. در نهایت، شاعر به دنبال درک و پذیرش این خاموشی است و از درس‌های آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، موضوعاتی مانند رنج درونی و خاموشی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۷۳۴

به گرد سرمه خفتن تا کی از بیداد خاموشی
به پیش ناله اکنون می‌برم فریاد خاموشی

در آن محفل که بالد کلک رنگ آمیزی یادت
نفس با ناله جوشد تا کشد بهزاد خاموشی

جنون جانکنی تا کی دمی زین ما و من شرمی
همین آواز دارد تیشهٔ فرهاد خاموشی

به ضبط نفس موقوف‌ست‌ آیین گهر بستن
فراهم کن نفس تا بالد استعداد خاموشی

ز ساز مجلس تصویرم این آواز می‌آید
که پر دور است از اهل نفس امداد خاموشی

همه گر ننگ باشد بی‌زبانی را غنیمت دان
مباد آتش زنی چون شمع در بنیاد خاموشی

نفسها سوختم در هرزه نالی تا دم آخر
رسانیدم به‌گوش آینه فریاد خاموشی

لب از اظهار مطلب بند و تسخیر دو عالم کن
درین یکدانه دارد دامها صیاد خاموشی

به جرأت گرد طاقت از مزاج خویش می‌روبم
پسند نالهٔ من نیست بی‌ایجاد خاموشی

نفس تنها نسوزی ای شرار پر فشان همت
که من هم همرهم تا هر چه باداباد خاموشی

به دل گفتم ‌درین مکتب که دارد درس جمعیت
نفس در سرمه خوابانیده ‌گفت‌: استاد خاموشی

چرایی اینقدر ناقدردان عافیت بیدل
فراموش خودی یا رفته‌ای از یاد خاموشی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.