هوش مصنوعی: این شعر به موضوع افتادگی و خاکساری در برابر عشق و معنویت می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند سجده، سایه، و غبار، مفهوم تواضع و فروتنی را به تصویر می‌کشد و بیان می‌کند که تنها از طریق افتادگی و تسلیم می‌توان به حقیقت رسید.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۴۰

سجده بنیادی بساز ای جبهه با افتادگی
سایه را نتوان ز خود کردن جدا افتادگی

از شعاع مهر یکسر خاکساری می‌چکد
بر جبین چرخ هم خطی‌ست با افتادگی

سجده را در خاک راهش ‌گر عروج آبروست
می‌شود چون دانه‌ام آخر عصا افتادگی

نیست راحت جز به وضع خاکساری ساختن
با زمین سرکن چو نقش بوریا افتادگی

استقامت نیست ساز کهنهٔ دیوار جهد
عضو عضوت می‌زند موج زپا افتادگی

بی ‌عرق یک ‌سجده از پیشانی من‌ گل نکرد
می‌کند بر عجز حالم گریه‌ها افتادگی

چون غبار رفته از خود دست و پایی می‌زنم
تا به فریادم رسد آخر کجا افتادگی

آستانش از سجودم بسکه ننگ آلوده است
آب می‌گردد چو شبنم ازحیا افتادگی

تا به ‌چشم نقش پایی راه عبرت ‌واکنم
پیکرم را کاش سازد توتیا افتادگی

با کمال سرکشی بیدل تواضع طینتم
همچو زلف یار می‌نازد به ما افتادگی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.