۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۵۷

تَوقُّع دارم از لُطفِ تو ای صَدْرِ نِکوآیین
درونِ مدرسه حُجره به پَهْلویِ شِهابُ الدّین

پیاده‌‌یْ قاضی‌اَم می‌خوان درونِ مَحْکَمه قاصد
و یا خود داعیِ سُلطان دُعاها را کُنم آمین

بدین حیله بِگُنجانی در آن خانه رَبابی را
که نامَم را بِگَردانی نَهی نامَم فُلانُ الدّین

که خَلْقانْ صورت و نام‌اَند مِثالِ میوه خام اَند
کِی از جانْشان خَبَر باشد که آن تَلْخ است یا شیرین؟

وَگَر حال آوَرَد قاضی سَماعَش آرزو آید
رَبابِ خوبْ بِنْوازَم سَماعی آرَمَش شیرین

زِ آوازِ سَماعِ من اَقِنْجی هم شود زنده
سَر از تُربه بُرون آرَد بِکوبَد پا کُند تَحْسین

کَفَن را اَنْدَراندازد قَوال اَنْدازِ مَستانه
از آن پَسْ مُردگان یک یک بُرون آیند هم در حین

عَجَب نَبْوَد که صورت‌ها بِدین آواز بَرخیزند
که صورت‌های عشقِ تو درونَت زَنَده شُد می‌بین

زِ مَردم آن به کار آید کِه زَنَده می‌شود در تو
وَ باقی تَنْ غُباری دان که پیدا می‌شود از طین

دِلَت را هر زمان نَقْشی تَنَت یک نَقْشِ اَفْسُرده
از آن اَفْسُرده‌یی که تو بَرِ آنی نه‌یی با این

مرا گوید یکی صورت مَنَم اصلِ غَزَل واگو
خَمُش کردم نَشایَد داد این خاتَمْ به هر گَرگین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.