هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی شدید به معشوق خود سخن می‌گوید. او از درد و رنج عشق و هجران می‌نالد، اما در عین حال، این عشق را باعث صفای دل و جان خود می‌داند. شاعر از دعا و آرزوی خود برای فداکاری در راه معشوق و احساسات عمیق خود نسبت به او صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۵۸

چو اُفتم من زِ عشقِ دل به پایِ دِلْرُبایِ من
از آن شادی بیاید جان نهان اُفْتَد به پایِ من

وَگَر روزی در آن خِدمَت کُنم تَقصیرْ چون خامان
شود دلْ خَصْمِ جان من کُند هِجْرانْ سِزایِ من

سَحَرگاهان دُعا کردم که این جانْ باد خاکِ او
شنیدم نَعْره آمین زِ جانْ اَنْدَر دُعایِ من

چگونه راه بُرد این دل به سویِ دِلْبَرِ پنهان؟
چگونه بویْ بُرد این جان که هست او جانْ فَزایِ من؟

یکی جامی به پیش آوَرْد من از ناز گفتم نی
بِگُفتا نی مگو بِسْتان برای اِقْتِضایِ من

چو از صافَش چَشیدم من مرا دَرداد یک دُردی
یکی دُردی گِرانْ خواری که کامل شُد صَفایِ من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.