۲۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۵۹

مَنَم آن حَلْقه در گوش و ِنشَسته گوشِ شَمسُ الدّین
دِلَم پُرنیشِ هِجْران است بَهرِ نوشِ شَمسُ الدّین

چو آتش‌های عشقِ او زِ عَرش و فَرش بُگْذشته ست
دَرین آتش ندانم کرد من روپوشِ شَمسُ الدّین

در آغوشَم بِبینی تو زِ آتش تَنگ‌ها لیکِن
شود آن آبِ حیوان از پِیِ آغوشِ شَمسُ الدّین

چو دیگی پُختْ عقلِ من چَشیدم بود ناپُخته
زدم آن دیک در رویَش زِ بَهرِ جوشِ شَمسُ الدّین

دَرین خانه‌‌یْ تَنَم بینی یکی را دست بر سَر زن
یکی رَنْجور در نَزْع و یکی مَدهوشِ شَمسُ الدّین

زبانِ ذوالفَقارِ عقل کاین دریا پُر از دُر کرد
زبانش بازبِگْرفت و شُد او خاموشِ شَمسُ الدّین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.