هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و ارادت خود به شمس‌الدین تبریزی سخن می‌گوید. او از اسرار و کرامات شمس‌الدین یاد می‌کند و عشق به او را راهی برای رسیدن به حقیقت و نور الهی می‌داند. شاعر از جدایی و دوری از معشوق (شمس‌الدین) رنج می‌برد و آرزوی وصال او را دارد. در این شعر، مفاهیمی مانند عشق الهی، عرفان، وحدت وجود، و رسیدن به حقیقت از طریق عشق به شمس‌الدین مطرح شده است.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند وحدت وجود و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۶۰

اَلا ای بادِ شبگیرم بیار اَخبارِ شَمسُ الدین
خداوندم ولی دانی تو از اسرارِ شَمسُ الدّین؟

کسی کَزْ نامِ او بر بَحرْ‌ بی‌کَشتی عَبَر یابی
چو سامَنْدَر زِ مِهْرِ او رَوی در نارْ شَمسُ الدّین

کَرامَت‌ها که مَردان از تَفاخُر یادِ آن آرَنْد
به ذاتِ حَقْ کَزان دارد هَماره عارْ شَمسُ الدّین

یکی غاری است کَنْدر وِیْ زِ سِرِّ سِرّها وَحی است
بُرونِ غار حَقْ حارِس درونِ غارْ شَمسُ الدّین

زِ جسم و روح‌ها بُگْذر حِجابِ عشقْ هم بَردَر
دو صد مَنْزِل از آن سوتَر بِبین بازارِ شَمسُ الدّین

اَیا رُوحی تَرَفْرَفْ فی فَضاءِ العِشْقِ وَ اسْتَشْرِفْ
وَ طِرْفی جَنّةِ الْاَسْرارِ مِنْ اَنْوارِ شَمسُ الدّین

قَلایِدهایِ دُر دارد بَناگوشِ ضَمیرِ من
از آن اَلْفاظِ وَحی آسایِ شِکَّربارِ شَمسُ الدّین

اَیا ای دل تو آن جایی که نوشت باد وصلِ او
وَلیکِن زَحمَتَش کم دِهْ مَکُن آزارِ شَمسُ الدّین

بَصَر در دیده بِفْزایَد اگر در دیده رَهْ یابد
به جایِ توتیا و کُحْل ناگَهْ خارِ شَمسُ الدّین

به هر سویی چو تو ای دل هزاران زار دارد او
مَپْندار از سَرِ نَخْوَت تویی بَسْ زارِ شَمسُ الدّین

به لُطفِ خویش یک چندی مِهارِ اُشْتُرش دادَت
وَگَرنه خود کِه یارَد آن کِه باشد یارِ شَمسُ الدّین

زِهی فَرقی از آن روزی که پیشَش سَجده می‌کردم
که آن روزی که می‌گفتم بُد این جا پارْ شَمسُ الدّین

خَرابیْ دین و دنیا را نباشد هیچ اِصْلاحی
مَگَر از لُطفِ‌ بی‌پایان وَزْ هَنْجارِ شَمسُ الدّین

شبِ تاریکِ تو ای دل نَبیند روز را هرگز
مَگَر از نور و از اشراقِ آن رُخسارِ شَمسُ الدّین

عَجَب باشد که روزی منْ بگیرم جامِ وصلِ او؟
شَوَم مَست و‌ هَمی‌گویم که منْ خَمّارِ شَمسُ الدّین

که بَختِ من چُنان خُفته‌‌ست که بیداری ندارد رو
مَگَر از بَخت و اقَبالِ چُنان بیدارِ شَمسُ الدّین

نَبودَت پیش از این مِثْلَش نباشد بعد از این دانم
زِ لوحِ سِرّها واقِف وَزان هُشیارْ شَمسُ الدّین

بِزَد خود بر دَرِ امکان که مانندش بُرون نایَد
زِ اوصافِ بَدیعِ خویش خودْ مِسْمارْ شَمسُ الدّین

یکی جوبارِ روحانی است که جان‌ها جان از او یابَند
شده حاکم به کُلّیّه بَران جوبارْ شَمسُ الدّین

سَمِعْتُ الْقَوْمَ کُلَّ الْقَوْم اَعْلاهُمْ وَ اَصْفاهُمْ
عَلی تَفْضیلِهِ جِدًّا عَلَی الاَخْیارِ شَمسُ الدّین

وَ اِنْ کانَتْ اَیادیهِ وَ اِفْضالاً اَتانیهِ
وَ اَحْیَی الرُّوحَ مَجّا نًا لِمَنْ اِدْرارِ شَمسُ الدّین

فَروْحی خَطَّ اِقْرارًا بِرِقٍّ اَلْفَ اِقْرارٍ
وَ اِنْ کانَ قَدِ اسْتَغْنی مِنَ الاِقْرارِ شَمسُ الدین

هَدی قَلْبی اِلی وادٍ کَثیرٍ خِصْبُه ُجِدًّا
عَلیهِ الْغَیْثُ مَوْصُولاً لَمِنْ مِدْرارِ شَمسُ الدین

اَیا تَبْریزُ سَلَّمْنا عَلی نادیکَ تَسْلیمًا
فَبَلِّغْ صَبْوَتی وَ الْهَجْرَ بِالْاَعْذارِ شَمسُ الدین
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.