هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات عمیق و پیچیدهٔ شاعر دربارهٔ تنهایی، حیرانی، عشق و فنا سخن می‌گوید. شاعر از خودبیگانگی، حسرت پرواز، و پریشانی روحی خود می‌گوید و از مفاهیمی مانند عریانی، حیرانی، و بحر پریشانی استفاده می‌کند. همچنین، اشاراتی به عشق، هنر، و مفاهیم عرفانی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۲۷۷۹

نمی‌گنجم به عالم بسکه از خود گشته‌ام فانی
حبابم را لباس بحرتنگ آمد به عریانی

ز بس ماندم چو چشم آینه پامال حیرانی
نگاهم آب شد در حسرت پرواز مژگانی

نفس در سینه‌ام موجی‌ست از بحر پریشانی
نگه در دیده مدّ جادهٔ صحرای حیرانی

به جولانت چه حیرت زد گره بر بال پروازم
که ‌گردم را تپیدن شد چراغ زیر دامانی

دلی تهمت‌کش یک انجمن عیب و هنر دارم.
کجا جوهر، چه زنگ‌، آیینه وصد رنگ حیرانی

من آن آوارهٔ شوقم‌که بر جمعیت حالم
بقدر حلقهٔ آن زلف می‌خندد پریشانی

به رمز وحشت من سخت دشوارست پی بردن
صدا چشم جهان پوشیده است ازگرد عریانی

سبک چون برق می‌بایدگذشت از وادی امکان
سحرگل‌کردن اینجانیست بی عرض گرانجانی

ز فیض تازه رویی آب و رنگ باغ الفت شو
متن بر ربشهٔ تخم حسد از چین پیشانی

چه افشاند از خود دانه تا وحشت‌ کند پاکش
نپنداری دل از اسباب برخیزد به آسانی

سواد مقصد شوق فنا روشن نخواهد شد
غبار نقش پا چون شمع تا در دیده ننشانی

زکافر طینتیهای دل بی‌درد می‌ترسم
که زنارم مباد از سبحه روند چون سلیمانی

بنایم را نم اشکی به غارت می‌برد بید‌ل
به‌کشتی حبابم می‌کند یک قطره توفانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.