هوش مصنوعی:
این شعر به موضوعاتی مانند گمگشتگی، تنهایی، عشق، و حسرت میپردازد. شاعر از احساس بیپناهی، ناامیدی، و جستجوی معنا در زندگی سخن میگوید. همچنین، اشارهای به تضاد بین ظاهر و باطن، و ناتوانی در رسیدن به آرزوها دارد.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهٔ زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و نمادین ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۸۰۹
شور گمگشتگیام زد به در رسوایی
حیف همت که شود منفعل عنقایی
ننگ هوش است که چون عکس درین دشت سراب
آب آیینه کند کشتی کس دریایی
خلقی از لاف جنون شیفتهٔ آگاهیست
توبه خمیازه مبر عرض قدح پیمایی
شمع با ماندنش از خویش گذشت آخر کار
پشت پای است ز سر تا به قدم بیپایی
در مقامی که نفس نعل در آتش دارد
خنده میآیدم از غفلت بیپروایی
یاد آن قامت رعنا به تکلف نکنی
که مبادا روی از خویش و قیامت آیی
حسرت باده کشی نیست کم از آتش صور
کوهها رفت به باد از هوس مینایی
سعی مطرب نشود چاره گر کلفت دل
این گره نیست که ناخن زنی و بگشایی
شور هنگامهٔ افلاک و خروش دل خاک
بی صدا تر ز دو دست است چو بر هم سایی
حرف عشق انجمن آرای خروشست اینجا
بند نی گردد اگر لب بهم آردنایی
خواب در دیدهٔ ارباب قناعت تلخ است
بوریا گر نکند مخملی و دیبایی
هیج جا نیست تهی جای بهم جوشیدن
شش جهت عالم عنقاست پر از تنهایی
شعله را جز ته خاکسترش آرام کجاست
جهد آن کن تو در سایهٔ خویش آسایی
بیدل این ما و منت حایل آثار صفاست
نفسی آینه باشی که نفس ننمایی
حیف همت که شود منفعل عنقایی
ننگ هوش است که چون عکس درین دشت سراب
آب آیینه کند کشتی کس دریایی
خلقی از لاف جنون شیفتهٔ آگاهیست
توبه خمیازه مبر عرض قدح پیمایی
شمع با ماندنش از خویش گذشت آخر کار
پشت پای است ز سر تا به قدم بیپایی
در مقامی که نفس نعل در آتش دارد
خنده میآیدم از غفلت بیپروایی
یاد آن قامت رعنا به تکلف نکنی
که مبادا روی از خویش و قیامت آیی
حسرت باده کشی نیست کم از آتش صور
کوهها رفت به باد از هوس مینایی
سعی مطرب نشود چاره گر کلفت دل
این گره نیست که ناخن زنی و بگشایی
شور هنگامهٔ افلاک و خروش دل خاک
بی صدا تر ز دو دست است چو بر هم سایی
حرف عشق انجمن آرای خروشست اینجا
بند نی گردد اگر لب بهم آردنایی
خواب در دیدهٔ ارباب قناعت تلخ است
بوریا گر نکند مخملی و دیبایی
هیج جا نیست تهی جای بهم جوشیدن
شش جهت عالم عنقاست پر از تنهایی
شعله را جز ته خاکسترش آرام کجاست
جهد آن کن تو در سایهٔ خویش آسایی
بیدل این ما و منت حایل آثار صفاست
نفسی آینه باشی که نفس ننمایی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.