هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر سبک هندی، سرشار از مضامین عرفانی و فلسفی است. شاعر از درد فراق، ناامیدی، و عشق الهی سخن می‌گوید و با تصاویر پیچیده و استعاره‌های غنی، حالات درونی خود را بیان می‌کند. او از مفاهیمی مانند وحدت وجود، رنج بشری، و رسیدن به حقیقت از طریق رهایی از خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی سنگین، فهم آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۲۸۱۰

عنانم گر نگیرد خاطر آیینه سیمایی
به ‌قلب آسمانها می‌زنم از آه هیهایی

ز سامان دو عالم آرزو مستغنی‌ام دارد
شبستان خط جام و حضور شمع و مینایی

دمیدن گو نباشد آبیار ریشهٔ جهدم
نهال داغ حرمان را زمینگیری است بالایی

نیاز خاک راه ناامیدی بایدم کردن
دل خون‌گشته در دستی‌، سر فرسوده در پایی

سراغ خون من از گرد رنگ‌گل چه می‌پرسی
به یاد دامن او می‌کشم آخر سر از جایی

چراغ حیرتم چون لاله در دست است معذورم
رهی ‌گم کرده‌ام در ظلمت آباد سویدایی

درین‌ گلشن میسر نیست ترک احولی‌ کردن
که در هر برگ‌ گل آیینه دارد حسن رعنایی

ز نفی ما و من اثبات وحدت‌ کرد آگاهی
حبابی چند از خود رفت و بیرون ریخت دریایی

نبود امیدی از جام سلامت غنچهٔ ما را
هم از جوش شکست رنگ پرکردیم مینایی

ندامت مایه‌ایم ای یأس آتش زن به عقبا هم
که امروز زیانکاران نمی‌ارزد به فردایی

دل ازکف داده‌ام دیگر زکلفتها چه می‌پرسی
به سامان غبارم دامن افشانده‌ست صحرایی

من بیدل حریف سعی بیجا نیستم زاهد
تویی و قطع منزلها من ویک لغزش پایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.