هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و غنایی، به زیبایی به توصیف عشق الهی و رابطهٔ عاشق و معشوق میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعارههای عمیق، از جذابیت و لطف معشوق سخن میگوید و حالات روحی و عرفانی خود را در این مسیر بیان میکند. مفاهیمی مانند انتظار، حسرت، تسلیم و عجز در برابر معشوق، و همچنین وحدت وجود، در این شعر به چشم میخورد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی و اصطلاحات خاص آن دارد.
غزل شمارهٔ ۲۸۱۹
ایکه در دیر و حرم مست کرم می آیی
دل چه دارد که درپن غمکده کم میآیی
جوهر ناز چه مقدار تری میچیند
که به حسرتکدهٔ دیدهٔ نم میآیی
اینقدر سلسلهٔ نازکه دیدهست رسا؟
عمرها شد که به هر سو نگرم می آیی
صمدی لیک دربن انجمن عجز نگاه
به چمن سازی آثار صنم می آیی
چقدر لطف تو فریاد رس بی بصریست
که به چشم همه کس دیر و حرم می آیی
عقل و حس غیر تحیر چه طرازد اینجا
کز حدوث آینه پرداز قدم می آیی
عرض تنزیه به تشبیه نمیآید راست
سحر کاریست که معنی به رقم می آیی
فقر نازدکه به تجرید نظر دوختهای
جاه بالد که به سامان حشم میآیی
ای نفس آمد و رفت هوست داغم کرد
میروی سوی عدم باز عدم می آیی
چشم تا بستهای، آفاق سواد مژه است
صد شق خامه ز یک نقطه بهم می آیی
چینت از دامن آرام به هر جا گل کرد
ذره تا مهر به آرایش هم می آیی
انتظار تو به هر رهگذرم دارد فرش
هر کجا پای نهی پا به سرم می آیی
کم آرایش تسلیم نگیری زنهار
ابروی نازی اگر مایل خم می ایی
چه ضرور است کشی رنج وداعم بیدل
میروم من به مقامی که تو هم میآیی
دل چه دارد که درپن غمکده کم میآیی
جوهر ناز چه مقدار تری میچیند
که به حسرتکدهٔ دیدهٔ نم میآیی
اینقدر سلسلهٔ نازکه دیدهست رسا؟
عمرها شد که به هر سو نگرم می آیی
صمدی لیک دربن انجمن عجز نگاه
به چمن سازی آثار صنم می آیی
چقدر لطف تو فریاد رس بی بصریست
که به چشم همه کس دیر و حرم می آیی
عقل و حس غیر تحیر چه طرازد اینجا
کز حدوث آینه پرداز قدم می آیی
عرض تنزیه به تشبیه نمیآید راست
سحر کاریست که معنی به رقم می آیی
فقر نازدکه به تجرید نظر دوختهای
جاه بالد که به سامان حشم میآیی
ای نفس آمد و رفت هوست داغم کرد
میروی سوی عدم باز عدم می آیی
چشم تا بستهای، آفاق سواد مژه است
صد شق خامه ز یک نقطه بهم می آیی
چینت از دامن آرام به هر جا گل کرد
ذره تا مهر به آرایش هم می آیی
انتظار تو به هر رهگذرم دارد فرش
هر کجا پای نهی پا به سرم می آیی
کم آرایش تسلیم نگیری زنهار
ابروی نازی اگر مایل خم می ایی
چه ضرور است کشی رنج وداعم بیدل
میروم من به مقامی که تو هم میآیی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.