هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از رنجها و ناامیدیهای خود میگوید. او احساس میکند در دوزخ زندگی میکند و هر مویی از بدنش نشانهای از این عذاب است. آتش در وجودش شعله میکشد و خاکستر شده است. شبهای تاریک و آههای آتشینش، روزهایش را تیره کردهاند. بخت بد او را در تاریکی و عذاب نگه داشته است. شاعر احساس میکند که در دام صیادان افتاده و هر گوشهای برایش دام و تلهای است. حتی تربتش نیز ویران شده و جغد غم بر بامش نشسته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و روانی مانند ناامیدی، عذاب روحی و غم است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۷۷
داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز
دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز
آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل
اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز
صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز
بخت بد بین در شکنج ظلمت شامم هنوز
بس که صیاد مرا هر گوشه دام و دانه ایست
دانه شد در صیدگاهم سبز و در دامم هنوز
تربتم ویران تر از کاشانه شد از بخت بد
می نشیند جغد غم بر گوشهٔ بامم هنوز
دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز
آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل
اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز
صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز
بخت بد بین در شکنج ظلمت شامم هنوز
بس که صیاد مرا هر گوشه دام و دانه ایست
دانه شد در صیدگاهم سبز و در دامم هنوز
تربتم ویران تر از کاشانه شد از بخت بد
می نشیند جغد غم بر گوشهٔ بامم هنوز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.