هوش مصنوعی: این شعر از عرفی شیرازی بیانگر درد و رنج شاعر از فراموشی و بی‌توجهی معشوق است. او از زخم‌های عاطفی، بی‌وفایی، و نادیده گرفته شدن می‌نالد و آرزو می‌کند که دنیا و دین را فراموش کند. شاعر از یاران می‌خواهد که او را به خاطر بسپارند، چرا که خود را در دریایی از فراموشی غرق شده می‌بیند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۴

گفتم نکنم ز کین فراموش
در حشر مکن همین فراموش

کو زخم کرشمه ای که از ذوق
بر لب شود آفرین فراموش

خون جوش نمی زند ز خاکم
از کشته مکن چنین فراموش

صیدی گذرد که از خرامش
صیاد کند کمین فراموش

از نکهت او نسیم کرده است
بوی گل و یاسمین فراموش

صد شکر که صاحبان خرمن
کردند ز خوشه چین فراموش

جسم ار نه مطیع امر باشد
دانسته کند مکین فراموش

وین کاش گرم چو باد ناید
دنیا شودم چو دین فراموش

از بیم شکوه بر زبانم
چون گریه در آستین فراموش

می می کند از کرشمهٔ تو
افروختن جبین فراموش

از کلک من ار غذا گرفتی
کردی مگس انگبین فرموش

یاران بکنید یاد عرفی
می خواستمش چنین فراموش
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.