هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به ظلم و ستم حاکمان و حکومتها اشاره میکند و از خون شهیدان و بیعدالتیهای موجود در جامعه میگوید. او از نامههای بیداد و جور حاکمان سخن میگوید و بیان میکند که چگونه ستم به عنوان لطف جلوه داده میشود. همچنین، شاعر به زیارت خود در شهرت کفر اشاره میکند و از صنم و ملایک سخن میگوید. در پایان، او از روح شهیدان و غم آنها یاد میکند و از عرفی میخواهد که باعث بیگانگی نشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق اجتماعی، سیاسی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ستم، شهیدان و بیعدالتی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۳۹۱
ملک به سهو نویسد چو نامهٔ ستمش
سزد که خون شهیدان تراود از قلمش
کدام نامهٔ بیداد از او نوشته ملک
که من به قطرهٔ اشکی نوشته ام رقمش
چگونه جور به عنوان لطف بنویسد
اگر نبرده ملک پی به لذت ستمش
مرا زیارت دیری به کفر شهرت داد
که می روند ملایک به طاعت صنمش
به صید مرغ دلم بازد آن صنم که به رشک
ز دانه گه بربایند طایر حرمش
نهشت زنده کسی را ز غم کنون، وقتیست
که باز روح شهیدان شود شهید غمش
مباد باعث بیگانگی شود عرفی
مگو که نیست مرا تاب لطف دم به دمش
سزد که خون شهیدان تراود از قلمش
کدام نامهٔ بیداد از او نوشته ملک
که من به قطرهٔ اشکی نوشته ام رقمش
چگونه جور به عنوان لطف بنویسد
اگر نبرده ملک پی به لذت ستمش
مرا زیارت دیری به کفر شهرت داد
که می روند ملایک به طاعت صنمش
به صید مرغ دلم بازد آن صنم که به رشک
ز دانه گه بربایند طایر حرمش
نهشت زنده کسی را ز غم کنون، وقتیست
که باز روح شهیدان شود شهید غمش
مباد باعث بیگانگی شود عرفی
مگو که نیست مرا تاب لطف دم به دمش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.