هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او با وجود تلخی‌های عشق، از یادآوری آن لذت می‌برد و حتی در لحظه مرگ نیز به آن می‌اندیشد. شاعر همچنین به مقایسه عشق خود با عشق‌های مشهور مانند فرهاد و شیرین می‌پردازد و اشاره می‌کند که عشق او نیز به همان اندازه پرآوازه است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین استفاده از استعاره‌ها و اشارات تاریخی ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۰

بحمدالله که جان دادم بدان تلخی ز بیدادش
که از من، تا قیامت، لذت آن می دهد یادش

به راهش مشت خاکی از وجودم مانده و شادم
که نتواند ز بس گرمی به نزدیک آمدن بادش

دم مردن ز بیم آن دهد کامم که بعد از من
کند ناگه غم ناکامی ام ره در دل شادش

مگو کز سلطنت پرویز شهرت یافت در عالم
که دارد در جهان مشهور هم چشمی فرهادش

نبود این تیز دستی ها اجل را پیش ازین عرفی
مگر تعلیم ترک غمزهٔ او کرد ارشادش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.