هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فراموشی ارزش‌های اخلاقی و دینی خود می‌گوید، از پشیمانی بر شکستن بت‌ها و هم‌نشینی با برهمنان اظهار ندامت می‌کند. او از از دست رفتن فرصت‌ها و تباهی طینت پاک خود شکایت دارد و به نداشتن لذت‌های معنوی اشاره می‌کند. در پایان، شاعر به شهادت و عرفان خود اشاره کرده و آن را بر مزار عرفی و نگین خود حک می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند ننگ دین و منافقانه نشستن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۱

از یاد برده ام روش مهر و کین خویش
نسیان نشانده ام به یسار و یمین خویش

رفتم به بت شکستن و هنگام بازگشت
با برهمن گذاشتم از ننگ دین خویش

دردا که رفت فرصت و دهقان طینتم
هر دم گلی دمانده در آب و زمین خویش

نه بزم آسمان و یکی ذره در سماع
دایم به کام دل نفشاند آستین خویش

خواهی که عیب های تو روشن شود تو را
یک دم منافقانه نشین در کمین خویش

من بندهٔ شهادتم اینک نگاشتم
هم بر مزار عرفی و هم در نگین خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.