هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از فراق و درد عشق سخن می‌گوید. او از اشک، ناله، شوق، و غم خود می‌گوید و از دیدهٔ امید و دل خود می‌خواهد که صبر کنند. همچنین، به عرفی توصیه می‌کند که در آغاز صلح آزرده نشود و همان عشوه و ناز را حفظ کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۲

جان می رود ای اشک ز دنباله روان باش
وی ناله تو هم چند قدم پیرو جان باش

ای شوق درافشای غمم این چه شتاب است
کو راز من غمزده یک چند نهان باش

می آید و می بارد ازو ناز و تعافل
ای دیدهٔ امید به حسرت نگران باش

مستانه پی سوختن جان و دل آمد
ای دل همه طاقت شو و ای تن همه جان باش

عرفی مشو آزرده هنوز اول صلح است
گو عشوه همان، غمزه همان، ناز همان باش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.