هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تنهایی و انزوا سخن می‌گوید و بیان می‌کند که ترجیح می‌دهد در خانهٔ خود بماند و از دنیای بیرون دوری کند. او از گذشته‌اش بدون حسرت یاد می‌کند و به دردها و لذت‌های شبانهٔ خود عادت کرده است. شاعر همچنین از عشق و مشکلات آن می‌گوید و اشاره می‌کند که عقلش را فدای عشق نمی‌کند. در نهایت، او از غم زمانه می‌نالد و آرزو می‌کند که این غم به خانه‌اش نیاید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق، غم و انزوا ممکن است برای کودکان کم‌سن قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۹

به عمرها ننهم پا برون ز خانهٔ خویش
نگاهبان خودم من بر آستانهٔ خویش

به هر طریق که بگذشته بی تاسف نیست
به سوز و داغ دی و عشرت شبانهٔ خویش

در آن دیار دلم کرده خو به بد مستی
که محتسب کند از شعله تازیانهٔ خویش

ز مشکلات محبت نیفکنم دامی
که مرغ عقل نسازد به آب و دانهٔ خویش

نهفته سر دهم از دیده سیل خون، که مباد
غم زمانه برد جدولی به خانهٔ خویش

در این مکوش که آید دلت به جان، عرفی
که مرغ شوق بخوابد در آشیانهٔ خویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.