هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و حیرت خود در برابر معشوق و جهان هستی سخن می‌گوید. او از ناتوانی زبان در بیان احساساتش، حیرت جان و جهان از عشقش، و برتری معشوق بر همه چیز صحبت می‌کند. شاعر همچنین از ارتباط عمیق خود با معشوق و جایگاه ویژه‌اش در دل او می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و پیچیده‌ی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۷۷

ای دل چو‌ نمی‌گردد در شَرحْ زبانِ من
وان حرف‌ نمی‌گُنجَد در صَحْنِ بَیانِ من

می‌گردد تَن در کَد بر جایِ زبانِ خَود
در پَرده آن مُطرب کو زد ضَربانِ من

هم ساغَر و هم باده سَرمَست از آن ساقی
هم جان و جهانْ حیران در جان و جهانِ من

از غَیب یکی لَعْلی در غارِ جهان آمد
وان لَعْل شده حیران در عِزَّتِ کانِ من

ما را تو کجا یابی گَر مویْ به مو جویی؟
چون در سَرِ زُلفِ او گشته‌‌ست مَکانِ من

جانْ دوش مَر آن مَهْ را می‌گفت دِلَم خَستی
پیکانِ پُر از خون بین ای سَخته کَمانِ من

گفتا که شکارِ من جُز شیر کجا باشد؟
جُز لَعْلِ بَدَخشانی کی یافت نشانِ من؟

جُز دَلْقِ دو صدپاره من پاره کجا گیرم
باقیِّ قُماشَت کو؟ ای دَلْق کَشانِ من

شَمسُ الْحَقِ تبریزی از دورِ زمان بَرتَر
وَ افْزوده زِ هر دوری از وِیْ دَوَرانِ من
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.