هوش مصنوعی: زاغ موشی را گرفت و به مقصدی برد. وقتی به آنجا رسیدند، باخه آنها را دید و ترسید و به آب رفت. زاغ موش را آرام روی زمین گذاشت و باخه را صدا زد. باخه بیرون آمد و از زاغ پرسید که از کجا می‌آیند و چه اتفاقی افتاده است. زاغ داستان خود را تعریف کرد که چگونه با موش دوست شده و تصمیم به دیدار او گرفته است. باخه با شنیدن صداقت و وفاداری موش، او را تحسین کرد و از زاغ خواست تا داستان‌های موش را برایش بازگو کند.
رده سنی: 8+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و دوستی است که برای کودکان در این محدوده سنی قابل درک و آموزنده است. همچنین زبان متن ساده و داستانی است که برای این گروه سنی جذابیت دارد.

بخش ۹

زاغ دم موش بگرفت و روی بمقصد آورد. چون آنجا رسید باخه ایشان را از دور بدید، بترسید و در آب رفت، زاغ موش را آهسته از هوا بزمین نهاد و باخه را آواز داد. بتگ بیرون آمد و تازگیها کرد و پرسید که: از کجا می‌آیی و حال چیست؟ زاغ قصه خویش از آن لحظت که بر اثر کبوتران رفته بود و حسن عهد موش در استخلاص ایشان مشاهدت کرده،و بدان دالت قواعد الفت میان هردو موکد شده و روزها یکجا بوده، وانگاه عزیمت زیارت او مصمم گردانیده، برو خواند. باخه چون حال موش بشنود و صدق وفا و عزیمت زیارت او مصمم گردانیده، برو خواند. باخه چون حال موش بشنود و صدق وفا و کمال مروت او بشناخت ترحیبی هرچه بسزاتر واجب دید و گفت: سعادت بخت ما کمال مروت او بشناخت ترحیبی هرچه بسزاتر واجب دید و گفت: سعادت بخت ما ترا بدین ناحیت رسانیدو آن را بمکارم ذات و محاسن صفات تو آراسته گردانید
و للبقاع دول
زاغ، پس از تقریر این فصول و تقدیم این ملاطفات،موش را گفت: اگر بینی آن اخبار و حکایات که مرا وعده کرد بودی بازگویی تا باخه هم بشنود، که منزلت او در دوستی تو همچنانست که ازان من.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸
گوهر بعدی:بخش ۱۰ - حکایت زاهد و موش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.