هوش مصنوعی: مردی در خانه یک آشنا اقامت می‌کند. پس از شام، مرد با همسرش درباره میزبانی یک مهمانی برای فردی عزیز صحبت می‌کند. زن نگران هزینه‌ها و آینده فرزندان است، اما مرد معتقد است که بخشش و مهمانی دادن ارزشمند است و از داستان گرگ به عنوان مثال استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و اجتماعی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، بحث‌های مالی و خانوادگی ممکن است برای کودکان کم‌سن مناسب نباشد.

بخش ۱۱

شبانگاهی بفلان شهر در خانه آشنایی فرود آمدم. چون از شام فارغ شدیم برای من جامه خواب راست کردند، و بنزدیک زن رفت و مفاوضت ایشان می‌توانستم شنود، که میان من و ایشان بوریایی حجاب بود. زن را می‌گفت که: می‌خواهم فردا طایفه ای را بخوانم و ضیافتی سازم که عزیزی رسیده است. زن گفت: مردمان را چه می‌خوانی و در خانه کفاف عیال موجود نه ! آخر هرگز از فردا نخواهی اندیشید و دل تو بفرزندان و اعقاب نخواهد نگریست؟ مرد گفت:
اگر توفیق احسان و مجال انفاقی باشد بدان ندامت شرط نیست، که جمع و ادخار نامبارکست، و فرجام آن نامحمود، چنانکه ازان گرگ بود. زن پرسید که: چگونه است آن؟
گفت:
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰ - حکایت زاهد و موش
گوهر بعدی:بخش ۱۲ - حکایت صیاد و آهو و خوگ و گرگ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.