هوش مصنوعی:
شاعر از درد و رنج عشق شکایت میکند و از خداوند میخواهد که او را از این وضعیت نجات دهد. او از دل سنگین معشوق و اشکهایش سخن میگوید و از عشق به عنوان تجربهای عبرتآموز یاد میکند. شاعر احساس میکند که دلش با عشق به ستارهها افتاده و از خدا میخواهد که جرم این ستارهها را بردارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی عشق و رنج ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۹۹
دلِ خونْ خواره را یکباره بِسْتان
زِ غَمْ صدپاره شُد یک پاره بِسْتان
بِکُن جانِ مرا امروز چاره
وَگَر نی جانْ ازین بیچاره بِسْتان
همه شب دوش میگفتم خدایا
که دادِ من از آن خونْ خواره بِسْتان
دلِ سنگینِ او چون ریخت خونَم
تو خونِ من زِ سنگِ خاره بِسْتان
به دستِ دل فِرستادم دو سه خَط
یکی خط را از آن آواره بِسْتان
در آن خَطْ صورت و اَشْکالِ عشق است
برایِ عِبرَت و نَظّاره بِسْتان
دِلَم با عشقْ هم اِسْتاره اُفتاد
نَخواهی جُرمْ از اِسْتاره بِسْتان
زِ غَمْ صدپاره شُد یک پاره بِسْتان
بِکُن جانِ مرا امروز چاره
وَگَر نی جانْ ازین بیچاره بِسْتان
همه شب دوش میگفتم خدایا
که دادِ من از آن خونْ خواره بِسْتان
دلِ سنگینِ او چون ریخت خونَم
تو خونِ من زِ سنگِ خاره بِسْتان
به دستِ دل فِرستادم دو سه خَط
یکی خط را از آن آواره بِسْتان
در آن خَطْ صورت و اَشْکالِ عشق است
برایِ عِبرَت و نَظّاره بِسْتان
دِلَم با عشقْ هم اِسْتاره اُفتاد
نَخواهی جُرمْ از اِسْتاره بِسْتان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.