هوش مصنوعی:
ملک با شنیدن خبری شاد شد و دلایل خوشحالی در چهرهاش نمایان گشت. او از صداقت و اخلاص بلار قدردانی کرد و اشاره کرد که اگرچه اشتباه ایران دخت بزرگ بود، اما مجازات بیش از حد لازم نبود. ملک از بلار خواست تا پیام او را به ایران دخت برساند و تأکید کرد که باید با سرعت عمل کنند تا شادی و خوشحالی کامل شود. بلار نیز موافقت کرد و بدون تردید به سمت ایران دخت رفت تا خبر خوش را به او برساند.
رده سنی:
15+
متن دارای واژگان و عبارات پیچیده و ادبی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، موضوعات مطرح شده مانند روابط انسانی، اخلاق و تربیت، و تصمیمگیریهای اخلاقی برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
بخش ۱۹
چندانکه ملک این کلمه بشنود شادی و نشاط بر وی غالب گشت، و دلایل فرح و ابتهاج و مخایل مسرت و ارتیاح در ناصیه مبارک او ظاهر گشت.
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
از حوادث شده بیگانه و با دولت، خویش؟
و پس فرمود که: مانع سخط و حایل سیاست آن بود که صدق اخلاص و مناصحت تو میشناختم و میدانستم که در امضای آن مثال، توقفی کنی و پس از مراجعت و استطاع دران شرعی بپیوندی، که سهو ایران دخت اگرچه بزرگ بود عذاب آن تااین حد هم نشایست، و بر تو ای بلار، در این مفاوضت تاوان نیست چه میخواستی که قرار عزیمت ما در تقدیم و تاخیر آن عرض بشناسی و باتقانی تمام قدم در کار نهی، بدین حزم خرد و حصافت تو آزموده تر گشت و اعتماد بر نیک بندگی و طاعت تو بیفزود و خدمت تو دران موقعی هرچه پسندیده تر یافت و ثمرت آن هرچه مهناتر ارزانی داریم، و خدمتگار باید که بزیور وقار و حزم متحلی باشد تا استخدام او متضمن فایده گردد، و راست گفتهاند که: زاحم بعود او دع.
پیش حصار حزم تو کان حصن دولتست
بحر محیط سنگ نیارد بخندقی
این ساعت بباید رفت و پرسش ما با فراوان آرزومندی و معذرت بایران دخت رسانید و گفت:
بی طلعت تو مجلس بی ماه بود گردون
بی قامت تو میدان، بی سرو بود بستان
و تعجیل باید نمود تا زودتر بباید و بهجت و اعتداد ما که بحیات او تازه گشته است تمام گرداند، و مانیز از حجره مفارقت بحجله مواصلت خرامیم و مثال دهیم تا مجلس خرم بیارایند و بیارند.
زان میکه چو آه عاشقان از تف
انگشت کند بر آب زورق را
بلار گفت: صواب همینست و در امضای این عزیمت تردد نیست.
می کش که غمها میکشد، اندوه مردان وی کشد،
در راه رستم کی کشد جز رخش بار روستم؟
پس بیرون آمد و بنزدیک ایران دخت رفت و گفت:
روز مبارک، شد و مراد برآمد
باز چو اقبال روزگار درآمد
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
از حوادث شده بیگانه و با دولت، خویش؟
و پس فرمود که: مانع سخط و حایل سیاست آن بود که صدق اخلاص و مناصحت تو میشناختم و میدانستم که در امضای آن مثال، توقفی کنی و پس از مراجعت و استطاع دران شرعی بپیوندی، که سهو ایران دخت اگرچه بزرگ بود عذاب آن تااین حد هم نشایست، و بر تو ای بلار، در این مفاوضت تاوان نیست چه میخواستی که قرار عزیمت ما در تقدیم و تاخیر آن عرض بشناسی و باتقانی تمام قدم در کار نهی، بدین حزم خرد و حصافت تو آزموده تر گشت و اعتماد بر نیک بندگی و طاعت تو بیفزود و خدمت تو دران موقعی هرچه پسندیده تر یافت و ثمرت آن هرچه مهناتر ارزانی داریم، و خدمتگار باید که بزیور وقار و حزم متحلی باشد تا استخدام او متضمن فایده گردد، و راست گفتهاند که: زاحم بعود او دع.
پیش حصار حزم تو کان حصن دولتست
بحر محیط سنگ نیارد بخندقی
این ساعت بباید رفت و پرسش ما با فراوان آرزومندی و معذرت بایران دخت رسانید و گفت:
بی طلعت تو مجلس بی ماه بود گردون
بی قامت تو میدان، بی سرو بود بستان
و تعجیل باید نمود تا زودتر بباید و بهجت و اعتداد ما که بحیات او تازه گشته است تمام گرداند، و مانیز از حجره مفارقت بحجله مواصلت خرامیم و مثال دهیم تا مجلس خرم بیارایند و بیارند.
زان میکه چو آه عاشقان از تف
انگشت کند بر آب زورق را
بلار گفت: صواب همینست و در امضای این عزیمت تردد نیست.
می کش که غمها میکشد، اندوه مردان وی کشد،
در راه رستم کی کشد جز رخش بار روستم؟
پس بیرون آمد و بنزدیک ایران دخت رفت و گفت:
روز مبارک، شد و مراد برآمد
باز چو اقبال روزگار درآمد
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۸
گوهر بعدی:بخش ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.