هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که از عشق و سوزش درونی سخن می‌گوید. شاعر از سوزش دل معشوق و تأثیر آن بر جهان و جان خود می‌گوید. آتش عشق باعث روشنایی و تحول درونی شده و نور عشق همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شاعر از یار بدخو می‌خواهد به سوی مأمن و آرامش بازگردد و به سوی بی‌سویی حرکت کند، جایی که همه چیز بهار است و سرمای بهمن وجود ندارد. در پایان، شاعر از شمس الدین تبریزی به عنوان منبع نور و عشق یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند سوزش عشق، تحول درونی و عرفان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۰۹

دلِ معشوقْ سوزیده‌‌‌‌‌ست بر من
وَزان سوزشْ جهان را سوخت خَرمَن

بِزَد آتش به جانِ بَنده شمعی
کَزو شُد مومْ جانِ سنگ و آهن

پدید آمد از آن آتش به ناگَهْ
میانِ شب هزاران صُبحِ روشن

به کویِ عشقْ آوازه دَراُفتاد
که شُد در خانهٔ دلْ شکلِ روزَن

چه روزن، کافْتابِ نو بَرآمَد
که سایه نیست آن جا قَدْرِ سوزن

از آن نوری که از لُطْفَش بِرُسته‌ست
زِآتش گُلْبُن و نَسرین و سوسن

از آن سو بازگرد ای یارِ بَدخو
بدین سو آ که این سوی است مَأمَن

به سویِ‌ بی‌سویی جُمله بهار است
به هر سو غیر این، سرمایِ بهمن

چو شَمسُ الدّینِ جان آمد زِ تبریز
تو جانْ کَندن‌ هَمی‌خواهی،‌ هَمی‌کَن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.