هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که از فراق معشوق رنج می‌برد و از درد عشق و جفای یار شکایت دارد. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات روحی خود را توصیف می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و بار غم را از دوشش بردارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۳۷

ای شیخ چه دل نهی به دستار
گر مرد دلی دلی به دست آر

بالای بتان بلای جانست
یارب دلم از بلا نگهدار

تن لاغر و بار عشق فربه
صبر اندک و جود دوست بسیار

ای دوست به عمر رفته مانی
ترسم که نبینمت دگر بار

آهم به دلت نکرد تاثیر
در سنگ فرو نرفت مسمار

ای کاش چو عید نیک بختان
باز آیی و بینمت دگر بار

هم گل برم از رخت به خرمن
هم می کشم از لبت به خروار

دزدیست دو سنبلت زره پوش
مستیست دو نرگست کماندار

پوشیده به زیر سنبلت گل
روییده به دور نرگست خار

امروز مراست بخت منصور
کز عشق توام زنند بر دار

گفتم شب تیره پیشت آیم
تا سایه نباشدم خبردار

غافل که ز آه آتشینم
صد روز بر آید از شب تار

ای ماه پریرخان خلخ
ای شاه شکر لبان فرخار

خار ستمم ز دیده برکن
بارالمم ز سینه بردار

با دوست جفا نمی کند دوست
با یار ستم نمی کند یار

مردم به نسیم روح خرم
ما از نفحات وصل دلدار

خون خوردنم از غم تو آسان
جان بردنم ازکف تو دشوار

چون حسن تو عشق من جهانگیر
چون زلف تو بخت من نگونسار

از حسن تو همچو نقش بی‌جان
هرکس زده پشت غم به دیوار
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.