هوش مصنوعی: این متن به موضوع تغییر و تحول در زندگی و خوشی‌ها می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که خوشی‌ها مانند نقش‌هایی هستند که از شکلی به شکل دیگر تغییر می‌کنند و همیشه به شکلی جدید بازمی‌گردند. او از طبیعت و زندگی به عنوان مثال‌هایی برای این تغییرات استفاده می‌کند و اشاره می‌کند که همه چیز در نهایت به سوی حقیقت و معنویت حرکت می‌کند. در پایان، شاعر از فتنه و گمراهی می‌ترسد و از خواننده می‌خواهد که به درون خود بنگرد تا حقیقت را بیابد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فتنه و گمراهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۳۷

هر خوشی که فوت شُد از تو، مَباش اَنْدوهگین
کو به نَقْشی دیگر آید سویِ تو، می‌دانْ یَقین

نی خوشی مَر طِفْل را از دایِگان و شیر بود؟
چون بُرید از شیر، آمد آن زِ خَمْر و اَنْگَبین

این خوشی چیزی‌‌‌‌‌ست بی‌چون، کایَد اَنْدَر نَقْش‌ها
گردد از حُقّه به حُقّه، در میانِ آب و طین

لُطفِ خود پیدا کُند در آبِ باران ناگهان
باز در گُلْشَن دَرآیَد، سَر بَرآرَد از زمین

گَهْ زِ راهِ آب آیَد، گَهْ زِ راهِ نان و گوشت
گَهْ زِ راهِ شاهِد آید، گَهْ زِ راهِ اسپ و زین

از پَسِ این پَرده‌ها، ناگاه روزی سَر کُند
جُمله بُت‌‌‌ها بِشْکَنَد، آن کِه نه آن است و نه این

جان به خواب از تَن بَرآیَد، در خیال آید پدید
تَن شود مَعْزول و عاطِل، صورتی دیگر مُبین

گویی اَنْدَر خواب دیدم هَمچو سَروی خویش را
رویِ من چون لاله زار و تَنْ چو وَرْد و یاسَمین

آن خیالِ سَرو رفت و جانْ به خانه بازگشت
اِنَّ فی هذا وَذاکَ عِبْرَةً لِلْعالَمین

تَرسَم از فِتْنه، وَگَرنی گُفتنی‌‌‌ها گُفتَمی
حَقْ زِ من خوش تَر بگوید، تو مَهِلْ فِتْراکِ دین

فاعِلاتُنْ فاعِلاتُنْ فاعِلاتُنْ فاعِلات
نانِ گندم گَر نداری، گو حَدیثِ گَندُمین

آخِر ای تبریزِ جان، اَنْدَر نُجومِ دل نِگَر
تا بِبینی شَمسِ دنیا را تو عکسِ شَمسِ دین
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.