هوش مصنوعی: این شعر از عشق و محبت سخن می‌گوید و بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از ابتدا با دلربایی و مهر معشوق آشنا می‌شود، اما در پایان با بی‌وفایی او روبه‌رو می‌شود. او از عشق و محبت سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ لذتی برابر با عشق نیست، حتی اگر به گدایی در کوی معشوق بینجامد. شاعر همچنین از رنج جدایی و غم عشق می‌نالد و اظهار می‌کند که از عشق رهایی نخواهد یافت.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۷۳

تو را رسمست اول دلربایی
نخستین مهر و آخر بی‌ وفایی

در اول می‌نمایی دانهٔ خال
در آخر دام گیسو می گشایی

چو کوته می‌نمودی زلف گفتم
یقین کوته شود شام جدایی

ندانستم کمند طالع من
ز بام وصل یابد نارسایی

برآن بودم که از آهن کنم دل
ندانستم که تو آهن‌ربایی

من آن روز از خرد بیگانه گشتم
که با عشق توکردم آشنایی

نپندارم که باشد تا دم مرگ
گرفتار محبت را رهایی

مرا شاهی چنان لذت نبخشد
که اندر کوی مه رویان گدایی

سحر جانم برآمد بی‌تو از لب
گمان بردم تویی از در درآیی

چو دیدم جان محزون بود گفتم
برو دانم که بی‌جانان نپایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.