هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تنهایی و دلتنگی خود می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوقش گره از دلش بگشاید. او از زیبایی و تأثیر معشوق بر زندگی خود سخن می‌گوید و احساس می‌کند که توصیف زیبایی‌های معشوقش از توان او خارج است. شاعر همچنین از رفتارهای متناقض معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که هرچه بیشتر به او مهر می‌ورزد، معشوق بیشتر به او جور می‌رساند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی در شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارند.

غزل شمارهٔ ۷۴

نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی

ور تو آیی نشود چارهٔ تنهایی من
که من از خوبش روم چون‌ تو ز در بازآیی

کاش از مادر آن ترک بپرسند که تو
گر نیی از پریان از چه پری می‌زایی

شاه بایدکه خراج شکر از وی گیرد
که دکان بسته ز شرم لب او حلوایی

تو بهل غالیه بر موی تو خود را ساید
تو به مو غالیه اینقدر چرا می‌سایی

چه خلافست ندانم که میان من و تست
کانچه بر مهر فزایم تو به جور افزایی

بعد ازین در صفت حسن تو خاموش شوم
زانکه در وصف تو گشتم خجل از‌گویایی

درفشانی تو قاآنیم از دست ببرد
آدمی در نفشاند تو مگر دریایی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.