هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق خود سخن می‌گوید. او از حیرت و بی‌خویشتنی خود در برابر جمال معشوق و تأثیرات عمیق عشق بر جانش می‌گوید. همچنین، شاعر از حضور همایی (پرنده‌ای نمادین) که به او پیام می‌دهد و از دوری از معشوق شکایت می‌کند، یاد می‌کند. در نهایت، شاعر از مستی و شیفتگی خود و دیگران در برابر جمال معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۵۶

سَر فروکرد از فَلَک آن ماه رویِ سیم تَن
آستین را می‌فَشانَد در اشارت سویِ من

هَمچو چَشمِ کُشتگان، چَشمانِ منْ حیرانِ او
وَزْ شَرابِ عشقِ او، این جانِ من‌ بی‌خویشتن

زیرِ جَعْدِ زُلفِ مُشکَش، صد قیامَت را مُقام
در صَفایِ صَحْنِ رویَش، آفَتِ هر مَرد و زَن

مُرغِ جان اَنْدَر قَفَص می‌کَند پَرّ و بالِ خویش
تا قَفَص را بِشْکَنَد اَنْدَر هوایِ آن شِکَن

از فَلَک آمد هُمایی، بر سَرِ من سایه کرد
من فَغان کردم که دور از پیشِ آن خوبِ خُتَن

در سُخَن آمد هُمایْ و گفت‌ بی‌روزی کسی
کَزْ سعادت می‌گُریزی، ای شَقیِّ مُمْتَحَن

گفتَمَش آخِر حِجابی در میانِ ما و دوست
من جَمالِ دوست خواهم، کوست مَر جان را سَکَن

آن هُمای از بَس تَعَجُّب سویِ آن مَهْ بِنْگَرید
از منْ او دیوانه تر شُد، در جَمالَش مُفْتَتَن

میرْ مَست و خواجهْ مَست و روحْ مَست و جسمْ مَست
از خداوندْ شَمسِ دینْ آن شاهِ تبریز و زَمَن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.