هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساس تنهایی، غم و انزوای شاعر است. او خود را گنجینه‌ای از غم می‌داند که در دل ویرانه‌های خود محبوس است. شاعر از ارتباط با دیگران دوری کرده و تنها با غم و اندوه خود مانوس است. او به بازی‌های طبیعت و فریب‌های دنیوی اشاره می‌کند و خود را اسیر دام‌های خود می‌داند. در نهایت، شاعر از عرفی می‌خواهد که برای او افسون نسازد، زیرا او خود را صید دام و دانه‌های خود می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، موضوعات غم و انزوا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۲۳

تنها نشین گوشهٔ غمخانهٔ خودیم
گنج غمیم و در دل ویرانهٔ خودیم

لب تر نکرده ایم ز جام و سبوی کس
جاوید مست جرعه و پیمانهٔ خودیم

با غم نشسته ایم به تدبیر عقل خویش
ما آشنا به دشمن و بیگانهٔ خودیم

بس در گشوده ایم، چه دشمن، چه دوست را
ما قفل بی گشاد در خانهٔ خودیم

شیرین نکرده ایم لب از گفت و گوی کس
لب ها به زهر شستهٔ افسانهٔ خودیم

گاهی فریب توبه و گاهی فساد زرق
بازیچهٔ طبیعت طفلانهٔ خودیم

غیرت روا نداشت که برقع برافکنیم
تا جمله بنگرند که جانانهٔ خودیم

عرفی برو، تهیهٔ افسون مکن که ما
صید فریب دام خود و دانهٔ خودیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.