۴۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۶۱

نوبَهارا جانِ مایی، جان‌ها را تازه کُن
باغ‌ها را بِشْکُفان و کِشت‌ها را تازه کُن

گُلْ جَمال اَفْروخته‌‌‌ست و مُرغْ قولْ آموخته‌‌‌ست
بی‌صَبا جُنبش ندارند، هین صَبا را تازه کُن

سَروْ سوسن را‌ هَمی‌گوید، زبان را بَرگُشا
سُنْبُله با لاله می‌گوید وَفا را تازه کُن

شُد چَنارانْ دَف زَنان و شُد صَنَوبرْ کَف زَنان
فاخته نَعْره زنان کو کو، عَطا را تازه کُن

از گُلِ سوریْ قیام و از بنفشه بین رُکوع
بَرگِ رَز اَنْدَر سُجود آمد، صَلا را تازه کُن

جُمله گُل‌ها صُلْح جو و خارِ بَدخو، جنگ جو
خیز ای وامِق تو باری، عَهد عَذْرا تازه کُن

رَعد گوید ابر آمد، مَشک‌ها بر خاک ریخت
ای گُلِستان رو بِشو و دست و پا را تازه کُن

نَرگس آمد سویِ بُلبُل، خُفته چَشمَک می‌زَند
کَنْدر آ، اَنْدَر نَوا، عشق و هوا را تازه کُن

بُلبُل آن بِشْنید ازو و با گُلِ صدبَرگ گفت
گَر سَماعَت مَیل شُد، این‌ بی‌نَوا را تازه کُن

سَبزپوشانِ خَضِرکِسْوه‌ هَمی‌گویند، رو
چون شکوفه سِرِّ سِرِّ اولیا را تازه کُن

وان سه بَرگ و آن سَمَن، وان یاسَمین گویند، نی
در خَموشی کیمیا بین، کیمیا را تازه کُن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.