هوش مصنوعی: شاعر در این متن از توبه و بازگشت به می‌نوشی سخن می‌گوید و از عشق و رنج‌های آن می‌نالد. او از عافیت و آرامش دوری می‌کند و به دنبال آتش و هیجان است. شاعر به خودانتقادی می‌پردازد و از زشتی‌های درون خود سخن می‌گوید. در پایان، از گناهان خود و نبود ثواب در زندگی یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی، خودانتقادی شدید و اشاره به گناه و توبه است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای سنین پایین‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۴۶

به سهو ار توبه از می کردم و دیر مغان بستم
کسی کو بازم آرد بر سر خم از جهان رستم

به فتراکم ببندد عشق و گوید دست و پا کم زن
که من بسیار از این صید زبون در خاک و خون کشتم

ردای عافیت بس خام باف است، آتشی در زن
که من زین پنبه عمری رشنه و زنار می رشتم

سراسر کامم و در چشمهٔ لذت فرو رفتم
سراسر ریشم و در پنبهٔ الماس آعشتم

نه طوبی داشت سرسبزی ، نه کوثر داشت نمناکی
که من دز شعله زار سینه تخم ناله می کشتم

تماشای جمال حور و غلمانم کجا باشد
مرا آیینه ای باید که بینم تا چه حد زشتم

به گوشم کاتب اعمال گوید عرفی انصافی
که ننوشتم ثوابی، در گنه صد لوح شستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.