هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او خود را اسیر عشق و مجنون آن می‌داند و از خرد و هوش گریزان است. شاعر به شراب و مستی پناه می‌برد و از عشق می‌خواهد که راهی به سوی آرامش نشانش دهد. همچنین، او از غم‌ها و رنج‌های عشق که هر شب به سراغش می‌آیند، شکایت دارد و خود را عارف درد و غم معرفی می‌کند.
رده سنی: 18+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۵۵

ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم
نه شرم از قتل فرهادم نه از ننگ از مرگ مجنونم

وبال از هوش دان است، از خردگر همچنین خیزد
همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم

فغان العطش ناگه به گوش خضر ره یابد
بیا ای عشق و بنما ره به سوی چشمهٔ خونم

که در بیرون گلخن بلبلی را در قفس دارد
که فریاد وی از عشق، آتشی افروزد به بیرونم

وگر در سایهٔ طوبی برد خوابم، محال است این
که غم های تو بر بالین بتازد صد شبیخونم

منم کز حرص تاراج متاع درد و غم، عرفی
گهی در آستین دست و گهی در جیب گردانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.