هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غم و اندوه عمیق شاعر است که با از دست دادن معشوق یا شخصی عزیز، دچار درد و رنج شده است. او از جدایی و تنهایی می‌نالد و احساس می‌کند که غم، دین و ایمانش را تحت تأثیر قرار داده است. شاعر از نور امید و عشق سخن می‌گوید، اما در نهایت، غم و اندوه بر او چیره می‌شود. او حتی به شکستن توبه و رفتن به میکده فکر می‌کند، زیرا نمی‌خواهد کینه‌ای در دل بماند.
رده سنی: 18+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند غم، عشق، دین و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شکستن توبه و رفتن به میکده ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۵۶

چه غم ز رفتن این است، می کشد اینم
که غم تو به بازیچه می برد دینم

فروغ آیینه ام بی چراغ مجلس نیست
کجاست سرمه کش دیدهٔ خدا بینم

امام شهر که مستم ندیده، حیران بود
بیا بگو به تماشا، کنون که رنگینم

ز من فراغت فردوس دور باد که من
بساط ماتمیان بر فراغ می چینم

ز نور ناصیهٔ من صباح می تابد
شبی که دختر زر بود شمع بالینم

چکد ز هر سر مویم هزار چشمهٔ زهر
از آن به چشم دل اهل درد شیرینم

هزار غم سر غم کرده ام ولی در دل
غم تو ریشه فرو کرد، می کشد اینم

روم به میکده، عرفی، که بشکنم توبه
مباد محتسب از دل بیرون کند کینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.