۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۸

خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب شوم
زمانه را کنم آباد اگر خراب شوم

بر آن شدم که چنان آتشی برافروزم
که در میانهٔ آن تا ابد کباب شوم

دهان شیشه گشاد است، عشق نزدیک است
که بی نیاز ز کیفیت شراب شوم

چنان ز عشق مهیای تربیت شده ام
که گر ز ذره نظر یابم آفتاب شوم

رسم به مقصد و عمداٌ نایستم از ننگ
به هر طرف، چو همت، گران-رکاب شوم

چنان که همت عرفی سبک عنان کرده است
به گرد او نرسم گر همه شتاب شوم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.