هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوق خود می‌گوید و از دردها و رنج‌هایش سخن می‌گوید. او از تنهایی و بی‌میلی به زندگی معمولی شکایت دارد و تمایل به همراهی با کسانی دارد که بار سنگین زندگی را بر دوش می‌کشند. همچنین، از بی‌توجهی دیگران به سخنانش گلایه می‌کند و آرزوی همدلی و همراهی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تنهایی و انزوا نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارند.

غزل شمارهٔ ۴۷۰

زخمی شوق توام، سینهٔ جوشان دارم
خانه در کوچهٔ الماس فروشان دارم

کی مسلمان کندم صحبت اصحاب کرم
که در آن زمره بسی حلقه به گوشان دارم

آتش پنبهٔ گوش دگرانم کامروز
گوش را مزرعهٔ پنبه فروشان دارم

صحبت عمر فرومایه ملولم دارد
میل همدوشی تابوت به دوشان دارم

واعظا در گذر از قافلهٔ من که متاع
همه گوش است ولی نذر خموشان دارم

عرفی امروز به کاشانهٔ من باش که باز
گله ای از دل بی شرم خروشان دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.