هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی میگوید و احساس تنهایی و دلتنگی خود را بیان میکند. او از بیتفاوتی دیگران در راه عشق شکایت دارد و از پریشانی دل خود مینالد. همچنین، به مقایسهای بین دیدگاه خود و دیگری میپردازد و به ناامیدی و جنگ درونی خود با سرنوشت اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۴۷۱
کسی کو دلگشا ماند، دلش چون سنگ می بینم
از آن در خوشدلی هم، خویش را دلتنگ می بینم
به راه عشق هر کس کوششی دارد به غیر من
که دایم چند و چون در منزل و فرسنگ می بینم
ندانم کاین پریشان دل چه می خواهد ز جان خود
مدام این شیشه را در گفت و گو با سنگ می بینم
همین غم ها به عهد جهل بود اما نمی دیدم
همان شد کان جفا از دانش و فرهنگ می بینم
تو حق می بینی و من هم ای حکیم، این جنگ بی سود است
تو خاصیت ز گوهر بینی و من رنگ می بینم
نقاب از چهره تا افکنده ای، خورشید تابانم
ز شرم بی نقابی با قضا در جنگ می بینم
نمی دانم که عرفی را چه معنی می خلد در دل
که بازش های های گریه هر آهنگ می بینم
از آن در خوشدلی هم، خویش را دلتنگ می بینم
به راه عشق هر کس کوششی دارد به غیر من
که دایم چند و چون در منزل و فرسنگ می بینم
ندانم کاین پریشان دل چه می خواهد ز جان خود
مدام این شیشه را در گفت و گو با سنگ می بینم
همین غم ها به عهد جهل بود اما نمی دیدم
همان شد کان جفا از دانش و فرهنگ می بینم
تو حق می بینی و من هم ای حکیم، این جنگ بی سود است
تو خاصیت ز گوهر بینی و من رنگ می بینم
نقاب از چهره تا افکنده ای، خورشید تابانم
ز شرم بی نقابی با قضا در جنگ می بینم
نمی دانم که عرفی را چه معنی می خلد در دل
که بازش های های گریه هر آهنگ می بینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.